شهید امیرعبداللهیان وزارت خارجه ترازی را به نمایش گذاشت

گروه دانشگاه پایگاه خبری ارز پرس، پرده اول: شب آن حادثه تلخ دفتر یادداشت‌های این دو سالم را مرور کردم. حقیقتا زمانی که کارم را در مسئولیت فعلی دانشجویی‌ام شروع کردم اصلا تصور نمی‌کردم که دو سالی چنین پرحادثه را درک کنم. هر چیزی را هم که پیش بینی می‌کردم این آخری را نه. برای من خبر سقوط بالگرد و شهادت دو چندان شوکه آور بود. چرا که با هر یک از شهدای شاخص آن پرواز نسبتی برقرار کرده بودم.

سیدِ شهید را بیش از هر کدام از دیگران دیده‌ام. بزرگترین شاخصه‌اش سعه صدر و روی گشاده و افتاده‌ای بود که در برابر دانشجویان داشت. در آبان 1401 جلسه‌ای غیر علنی با مسئولین ارشد تشکل‌های دانشجویی داشت و حرف‌های ما را در اوج اغتشاشات از نزدیک شنید‌.

جلسه‌ای که غریب به 4 ساعت به طول انجامید. هیچ وقت یادم نمی‌رود وقتی که به او از تبعات عقب نشینی از شعائر دینی گفتم و گفتم که مراقبت کنند تا از طرف رقبایش متهم به این نشود که علی رغم شعار دینی از شعائر دینی عقب نشست سرش را به علامت تایید تکان می‌داد. اسکرین شات توهین‌هایی که به دختران مذهبی دانشجو در اغتشاشات می‌شد را نشانش دادم. تاثر از چهره او نمایان بود. وقتی نقدش کردیم گفت سینه من برای نقد شما فراخ است چرا که کسانی مرا نقد می‌کنند دلسوز نظام و رهبری است‌.

موقع نماز احکامی را برای ما قید کرد که از فتاوای آقا است. همیشه می‌گفت من طلبه‌ای هستم سرباز آقا. در یکی از جلسات وقتی بچه‌ها با آقا مقایسه‌اش کردند گفت ایشان آقا است من طلبه‌ای ساده‌ام. یکبار با او درباره مسائل بین المللی بحث کردم، به تازگی از سفر چین آمده بود و از اقتدار و آبروی کشور در جلسات مرتبط می‌گفت‌. حالا که او در میان ما نیست باید اقرار کنیم که او الگوی ترازی از تعاملات یک مقام عالی رتبه با دانشجویان را رقم زد.

رییسیِ عزیز! رییسی ِ رییس! رییسیِ متواضع! رییسیِ شهید! دلمان برایت تنگ می‌شود. برای سعه صدر و صبرت. برایِ حوصله‌ات. برای پیش نماز نیاستادن‌هایت. برای شوخی‌هایت با دانشجویان. حتی برای تکه کلام‌هایت و شوخی‌های ریز و درشتی که حتی در مقابلت نیز انجام می‌دادیم. سلامِ ما را به بهشتی برسان.

پرده دوم:
من سید را دیدم. عمده وزرایش را هم در جلسات مختلف دیدم اما او را هرگز ندیدم. حقیقتش را بخواهید خودم هم از دیدار با او به دلیل تحصیل در دانشکده‌اش و دخیل نکردن فضای تشکیلاتی‌ام با تحصیلاتم در دانشکده وزارت امور خارجه طفره می‌رفتم.

با خودم عهد کرده بودم زمانی به دیدنش بروم که دیگر دبیر تحکیم نباشم و تنها دانشجویِ دیپلماسی باشم. عجب کار اشتباهی کردم. حالا خودم را مذمت می‌کنم که ای دل غافل!دیدی! شاید تا آخر عمرت دیگر وزیرِخارجهِ شهیدی ندیدی. اعترافِ تلخ آنکه گاهی غرق شدن در حرف‌های تخصصی دیپلماسی و درس‌های وزارت امور خارجه باعث می‌شد نسبت به اقداماتش با دیده نقد بنگرم. دانشجویان عمده اوقات نسبت به عدم حضورش در دانشگاه ها از رییس جمهور شهید گله می‌کردند.

رییسی از او دفاع می‌کرد. به شوخی میگفت امیرعبدالیهان را ما نیز پیدا نمی‌کنیم. راست می‌گفت. امروز ما دانشجویان انقلابی! ما دانشجویان دیپلماسی! ما دانشجویان انقلابی دیپلماسی در مقابل آنچه که او در مدت کوتاه وزارتش به ارث گذاشت تقدیر می‌کنیم. به ما دانشجویان دیپلماسی درس می‌دهند که خصوصیت ایران بر تنهاییِ استراتژیکش هست. شریک راهبردی پیدا کردن برای ایران نشدنی و عضویت در اتحادیه‌های منطقه ای سخت است. اما در دوران او ایران عضو بریکس شد. عضو اورآسیا شد و عضو پیمان همکاری‌های شانگهای.

هماره از میدان در صحنه‌های بین المللی دفاعِ جانانه می‌کرد. در طوفان الاقصی لحظه‌ای استراحت نکرد. بارها تا مرز تنظیم جلسه با دانشجویان پیش می‌رفت اما لحظه آخر بخاطر سفری دیگر برای پیگیری امور جنگ غزه عذرخواهی و کنسل می‌کرد‌. توسعه روابط ایران با کشورهای منطقه و کاهش تنش ها با کشورهای رقیب در منطقه علی رغم ایستادگی بر مواضع اصولی جمهوری اسلامی و تاکید بر منافع ملی ایران او را وزیر شاخص رییسی کرده بود‌.

بارها دیدیم که رییس جمهور شهید هنگامِ دفاع از دست آوردهای دولتش بیش از هر چیز به دست آوردهای بین المللی دولتش تاکید می‌کرد‌‌‌‌. حق داشت. امیر شهید دیپلماسی الحق وزارت خارجه ترازی را به نمایش گذاشت و باعث شد حالا همگی علی الخصوص ما بچه حزب اللهی‌ها با وزارت خارجه نسبت برقرار کنیم. حالا دیگر  میتوان به وزارت خارجه تعصب داشت و به این یقهِ لباسِ شیک و پیکِ گلو اذیت کن اما شهید پرور تعصب ورزید.

آقای وزیرِ شهید! وزیرِ امورِخارجهِ جمهوریِ اسلامی! وزیر امور خارجهِ کودکان فلسطینی! امیرِ دیپلماسی و یارِ همراهِ میدان! دلم برای ندیدنت تنگ می‌شود‌. حسینِ شهیدِ هیئتِ دولت! مرا بخاطر به جا نیاوردن رسم شاگردی و برخی دیگر دانشجویانت را بخاطر ِ دیدن خطاهای انگلیسیت و ندیدنِ میراثِ عظیم و وجهه‌ای که برای ایران و وزارت امور خارجه خریدی حلال کن.

وزیرِ شهیدِ دیپلماسی سلام ما را به مرادت و مرادمان سردارِ شهیدِ میدان، قاسمِ شهید برسان.

پرده سوم 31 اردیبهشت:

به عکسهایش نگاه می‌کنم! ساعت نزدیک یک بامدادِ سی و یک اردیبهشت است. شدیدا شوکه‌ام. آقای آل هاشم را تنها 4 روز پیش دیدم. به دیوارِ اتاقش که نگاه کردم عکسهای ائمه جمعه تبریز نصب بود. غلظت شهدای آن زیاد بود. حاج آقا یکی دو ساعت بود از مشهد برگشته بود. برای کنگره بین المللی امام رضا(ع) به مشهد رفته بود‌. از میزان میهمانان خارجی امام رضا(ع) و سخنرانی خوب رییس جمهور تمجید می‌کرد. شرح وضعیتی از وضعیت تحکیم و مباحث مرتبط با تبریز به او دادم. از رییس دانشگاهِ تبریز تعریف می‌کرد. می‌گفت ابتدای کارش زیاد علیه او صحبت می‌کردند اما هر چه جلوتر رفت از کار او رضایت بیشتری پیدا کرده است.

می‌گفت استاندارِ جدید فرد پخته‌ای است. از جلسه سال پیش جبهه فرهنگی تبریز گفتم. دقیق جلسه را یادش بود. حتی اسمِ دانشجوی منتقدی که صحبت کرده بود را به خاطر داشت. میگفت انتقادات تندی داشت ولی دانشجوی مودبی بود. لحظه خداحافظی خیلی با خودم کلنجار رفتم که عکسی با او بگیرم اما خواست خودم را فروخوردم و زبانم را گزیدم. حالا که این سطور را مینویسم نمی‌دانم در جنگلهای ارسباران در چه حالی است. با تلفن او تماس گرفتم اما بوق ممتدی می‌خورد.

آقای امام جمعه محبوب! سومینِ شهیدِ محرابِ تبریز! همیشه خاطره دیدنت در ذهنم می‌ماند‌.

پرده چهارم 3 خرداد:

از او بیشتر شنیدم ولی او را نیز دیدم. درک هم صحبتی را پیدا کردم. 17 فروردین در حاشیه جلسه رییس جمهور از جلسه خارج شدم تا متنی را نگارش کنم. رو به رویم نشسته بود. به همکارش  از واقعه ترور سردار زاهدی و همراهانشان در سوریه می‌گفت. بهم ریخته بودند. دلشان می‌خواست انتقام بگیرند‌. سکوت را جایز نمی‌دانستند. از لابلای حرفهایشان فهمیدم که در نمازِ شهدای ِکنسولگری در حسینه امام حضور داشتند. رحمت رضوان الهی بر روح مطهر او که حق پاسداری را به احسن وجه ادا نمود.

* امیررضا بخشی پور دبیر دفتر تحکیم وحدت و دانشجوی رشته دیپلماسی دانشکده وزارت امور خارجه

انتهای پیام/

منبع : تسنیم

آخرین خبر ها

پربیننده ترین ها

دوستان ما

گزارش تخلف

همه خبرهای سایت از منابع معتبر تهیه و منتشر می‌شود. در صورت وجود هرگونه مشکل از طریق صفحه گزارش تخلف اطلاع دهید.